عضو شوید
عضویت سریع
تبادل لینک
آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
RSS
کوچـــــــــه گــــــــــــــــــــرد
و آن وقت که زندگی
به شیرینی یک خوشه انگور
بر دهان بی صدای من چکید
وآن وقت که تو بی مهابا
با چشم های نگرانت...
نگاهی نه چندان ساده
بر چشمان خیس پر تمنایم فرستادی
وآن وقت که صدایت...
با صدایم خواند
زمانی بود که کس دیگری صاحب قلبم بود...
کد را وارد نمایید: